حامل موقوف متو

لغت نامه دهخدا

حامل موقوف متولد. [ م ِ ل ِ م َ / مُو ف ِ م ُ ت َ وَل ْ ل ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) نزد شعرا آنست که حامل ناخوانده و نانوشته معلوم گردد، مثاله، شعر:
در حسن ترا کسی نماند الا
خورشید که صبح سر برون آرد تا
خدمت کند و پای تو بوسد اما
بینی تو بسوی او چو تابنده ما.
همه مصراعها موقوفند و حامل مصراع اخیر نانوشته معلوم میگردد، و آن بیتی است. کذا فی جامعالصنایع. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

جمله سازی با حامل موقوف متو

💡 رستخیزی بود موقوف همین کز ابر طبع سردهم سیلی و بگشایم دهان خود بد هجو

💡 در سال ۱۳۵۴ه‍. ش، به دلیل طرح توسعه اطراف حرم امام رضا، این اثر تاریخی که هنوز چند سالی از بازسازی آن نگذشته بود، کلاً تخریب شد و مدرسه و تمامی موقوفات آن به فضای سبز اطراف حرم تبدیل شد.

💡 جام قسمت بر تلاش جستجو موقوف نیست از نصیب خضر جزحسرت به اسکندر چه حظ

💡 کار موقوف نگاهیست میان من و او گر بود صد جدل و خشم و کدورت واقع

💡 وقت حصول دخل و تو موقوف ارتفاع گاه صلای بذل و تو محبوس افتقار

💡 در مشهد موقوفات متعددی برای تأمین غذای سگهای کاروانهای زیارتی تعیین شده بود.

اورگیم یعنی چه؟
اورگیم یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
نجورسن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز