حالت بدگمانی
ویکی واژه
جمله سازی با حالت بدگمانی
کی گمان بد به من می داشتی در عشق خویش گر چو خود عاشق فریب و بدگمانی داشتی
شاپور سپس با بدگمانی از موبدان میخواهد که سخنان مانی را بشنوند و با او به گفتگو بپردازند.
شاپور سپس با بدگمانی از موبدان میخواهد که سخنان مانی را بشنوند و با او به گفتمان بپردازند.
رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین تا تو میآیی به مجلس دل به صد جا میرود
او در دوران فتحعلی شاه به تدریج بر میزان نفوذ و اقتدار خود افزود و فرزندان و بستگانش را بر ولایات دور و نزدیک کشور حاکم کرد. همین قدرت زیاد باعث بدگمانی شاه نسبت به او شد.
ز تار زلف تو پیران خمیده جز تو جوان که بست یک ره از این دست بدگمانی چند