حال تلبس

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به زمان متصف بودن ذات به مشتق حال تلبس گفته می شود.
در مشتق اصولی از سه نوع " حال " بحث می شود:۱. حال تلبس؛۲. حال اسناد؛۳. حال نطق.
مراد از حال تلبس
مراد از حال تلبس، حال اتصاف ذات به مبدأ اشتقاق است؛ برای مثال، در جمله:" زید ضارب "، هنگامی که زید در خارج مشغول زدن است، متلبس به ضرب است؛ یعنی ذات زید، اتصاف به صفت ضرب دارد.
حقیقت بودن مشتق به لحاظ حال تلبس
اطلاق مشتق بر ذات، به لحاظ حال تلبس، به اتفاق اصولیون همیشه و در همه حال حقیقت است، زیرا زمان اتصاف ذات به مبدأ می تواند گذشته، حال و آینده باشد؛ مانند:" زید کان عالما "، " زید سیکون عالما " و " زید الآن عالم ".

جمله سازی با حال تلبس

اين نكته نيز قابل توجه است كه مجرمان با تلبس به لباس گناه در اين جهان همخويشتن را در پيشگاه خدا رو سياه مى كنند و تعفن گناه آنها جامعه را آلوده مى سازد، و هماعمال آنها باعث شعله ور شدن آتش فساد است در خودشان و در جامعهاى كه در آن زندگىمى كنند، و اين قطران كه در جهان ديگر لباس آنها راتشكيل مى دهد گوئى تجسمى است از اعمال آنان در اين جهان.
لاتقربا: بعضى از مفسران ادبى (725) بين تقرب به فتح راء و تقرب به ضم راء فرقه نهادند كه اولى به معناى تلبس فعلى است و دومى به معناىنزديك شدن و چون آنچه در آيه محل بحث آمده به فتح است نه به ضم، معناى آيه نهىاز تلبس فعلى، يعنى همان اكل است نه نهى از نزديك شدن. اين فرق مورد استغراببرخى ديگر (726) قرار گرفت؛ زيرا هر دو به معناى نزديك شدن است.
آرى، همانطور كه اشاره شد مقام مقايسه و نسبت سنجى وضع مردم در برابر دعوت ازنظر قبول و ردّ، اقتضا دارد كه به صرف وقوع و تحقق اكتفاء كند، چون بيش از ايناحتياج ندارد كه بگويد فلان قوم و ملت جزو اين دسته شدند يا آن دسته ايمان آوردند، ويا ظلم كردند، و ديگر احتياج نيست به اينكه وصف استمرار و تلبس و اتصاف ايشان رابيان كند.
كلمه (عفريت ) - به طورى كه گفته اند - به معناى شرير و خبيث است. و كلمه(آتيك ) بنا بر آنچه بعضى گفته اند اسمفاعل است يعنى من آورنده آنم، ممكن هم هست متكلم وحده از مضارع (اتى ياتى ) باشد،يعنى من آن را برايت مى آورم، ولى اسم فاعل بودنش با سياق، مناسبت بيشترى دارد،چون بر تلبس يعنى اشتغال به فعل دلالت دارد و نيز با عطف شدن جمله (و انى عليه...) كه جمله اى است اسمى مناسبتر است.