اين نكته نيز قابل توجه است كه مجرمان با تلبس به لباس گناه در اين جهان همخويشتن را در پيشگاه خدا رو سياه مى كنند و تعفن گناه آنها جامعه را آلوده مى سازد، و هماعمال آنها باعث شعله ور شدن آتش فساد است در خودشان و در جامعهاى كه در آن زندگىمى كنند، و اين قطران كه در جهان ديگر لباس آنها راتشكيل مى دهد گوئى تجسمى است از اعمال آنان در اين جهان.
لاتقربا: بعضى از مفسران ادبى (725) بين تقرب به فتح راء و تقرب به ضم راء فرقه نهادند كه اولى به معناى تلبس فعلى است و دومى به معناىنزديك شدن و چون آنچه در آيه محل بحث آمده به فتح است نه به ضم، معناى آيه نهىاز تلبس فعلى، يعنى همان اكل است نه نهى از نزديك شدن. اين فرق مورد استغراببرخى ديگر (726) قرار گرفت؛ زيرا هر دو به معناى نزديك شدن است.
آرى، همانطور كه اشاره شد مقام مقايسه و نسبت سنجى وضع مردم در برابر دعوت ازنظر قبول و ردّ، اقتضا دارد كه به صرف وقوع و تحقق اكتفاء كند، چون بيش از ايناحتياج ندارد كه بگويد فلان قوم و ملت جزو اين دسته شدند يا آن دسته ايمان آوردند، ويا ظلم كردند، و ديگر احتياج نيست به اينكه وصف استمرار و تلبس و اتصاف ايشان رابيان كند.
كلمه (عفريت ) - به طورى كه گفته اند - به معناى شرير و خبيث است. و كلمه(آتيك ) بنا بر آنچه بعضى گفته اند اسمفاعل است يعنى من آورنده آنم، ممكن هم هست متكلم وحده از مضارع (اتى ياتى ) باشد،يعنى من آن را برايت مى آورم، ولى اسم فاعل بودنش با سياق، مناسبت بيشترى دارد،چون بر تلبس يعنى اشتغال به فعل دلالت دارد و نيز با عطف شدن جمله (و انى عليه...) كه جمله اى است اسمى مناسبتر است.