فرهنگستان زبان و ادب
{greasy luster} [زمین شناسی] جلای کانی هایی که چرب به نظر می رسند
{greasy luster} [زمین شناسی] جلای کانی هایی که چرب به نظر می رسند
جلای کانیهایی که چرب به نظر میرسند.
💡 درین بلا که منم با وجود ضعف قوا به جز جلای وطن نیست هیچ درمانم
💡 برشت در آمریکا، لانگ را یافت و این دو جلای وطن کرده، در جلادان هم میمیرند فرصتی برای خلق اثری ضد نازی و ابراز وفاداری به اعتقادات و مرام خود را یافتند.
💡 گرد میمون سمند تو غباری عجب است که از او دیده اقبال جلایی دارد
💡 آنقدر دست از جلای دیده و دل برمدار تا سر زانو ترا آیینه محشر شود
💡 داده است بس که سینه صافم جلای اشک گردد به دیده آب مرا از صفای اشک
💡 دل کجا مظهر انوار جمال تو شود گر نه این آینه را از تو جلایی برسد