جان اوسپار

لغت نامه دهخدا

جان اوسپار. [ اَ ] ( اِ مرکب ) نام هیأتی از برگزیدگان اسواران بوده و عده آنان ده هزار تن بودند که در عهد ساسانیان مانند دوره هخامنشیان تشکیل میشدند و بواسطه شجاعت و بی باکی ازمرگ بنام جان اوسپار ( جان سپار ) خوانده میشده اند. ( ازایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 234 ).

فرهنگ عمید

=جانوسپار

فرهنگ فارسی

جان فرو برنده

جمله سازی با جان اوسپار

چون جان و دلم ملازمِ اوست بنشست به جایِ جان و دل دوست
سر موئی به جانی می فروشد چنین ارزان بگوئیدش که مفروش
چو با سازشد مام گو را بخواست بپرورد و با جان همی‌داشت راست
نیست غیر نور آدم را خورش از جز آن جان نیابد پرورش
ای دل ار تو هزار جان بدهی با تو غیر از جفا نخواهد کرد
چون پسر کرد از بر خویشش رها بر زمین افتاد و جان زو شد جدا
آب منصف روان روان باشد لیک سیلش هلاک جان باشد
بمن بگذار من به از تو دانم نکو گفتی بگو جان جهانم