چون مرا نیست هیچ بهره از آن بند و غل باد جامعه بر تن تو
چه سالهاست به پاداش خدمت ایشان روان جامعه بر روحشان ثنا خوانست
با غل و جامعه جز عابد بیمار کسی نستاده است بر تخت سگ بدگهری
بکن هر آنچه که باشد به خیر جامعه وحدت که عنقریب بگویند درگذشت فلانی
خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی خود را ببر جامعه رسوا نکنی