لغت نامه دهخدا
ترانه سنجیدن. [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] ( مص مرکب ) سرود گفتن. نغمه سراییدن:
لبم بعشق نسنجد ترانه زنهار
ولی ز اشک من این مدعا برون آید.طالب آملی ( از ارمغان آصفی ).
ترانه سنجیدن. [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] ( مص مرکب ) سرود گفتن. نغمه سراییدن:
لبم بعشق نسنجد ترانه زنهار
ولی ز اشک من این مدعا برون آید.طالب آملی ( از ارمغان آصفی ).
سرود گفتن نغمه سراییدن.
💡 برای مثال، سنجیدن خطر یا فرصت از یک مشتری مشخص یا معامله به منظور راهنمای تصمیمگیری، با پیشرفت سرعت محاسبات، سیستمهای مدلسازی عوامل فردی، توانایی شبیهسازی رفتار انسان یا واکنش او به یک محرک مشخص یا سناریو را بدست میآورند.
💡 از تهی چشمی است سنجیدن ترا باآفتاب گوهرو سنگ است یکسان هر دو میزان را به چشم
💡 غرض از دیده بیناست فرق بیش و کم از هم چه حاصل از ترازویی که سنجیدن نمی داند؟
💡 حزین تا بلبل باغ است، رنگین ناله سامان کن نه هرگوشی تواند نغمه را سنجیدن ای قمری
💡 در فیزیک، برای سنجیدن مکان، سمت، زمان و دیگر ویژگیهای یک پدیده، چارچوب مرجع به شکل مجموعهای از محورها استفاده میشود.
💡 تعداد کمی مقاله دربارهٔ غلغلک زجرآور در روزنامه نیویورک تایمز موجود است که در قرنهای نوزدهم و بیستم رخ داد؛ که قربانیان به میل خود از کف پاهای خود غلغلک میشدند. ظاهراً این کار را به منظور سنجیدن اراده خود و همچنین لذت بردن شکنجه گرانشان انجام دادند.