لغت نامه دهخدا
بهتان گوی. [ ب ُ ] ( نف مرکب ) دروغ گو و مفتری. ( آنندراج ).
بهتان گوی. [ ب ُ ] ( نف مرکب ) دروغ گو و مفتری. ( آنندراج ).
💡 گر صفایی گفته اند از عشق ترکان توبه کرد نیست غم کو بسته باشد حاسد این بهتان مرا
💡 7 - سنگين تر از كوههاى استوار (از نظر گناه ) تهمت و بهتان به انسان بىگناه است. (298)
💡 هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس چو اندر رستخیز آنکس کجا گوینده بهتان
💡 O بهتان عظيم، عذاب عظيم دارد. در سوره ى نور، آيه 23 آمده است: آنان كه به زنان پاكدامن نسبت ناروا مى دهند، عذاب عظيم دارند.
💡 دست: سخن شما صحيح است، ولى از همه اينها استفاده نمى شود كه شما و زبان در بدگمانى آزاد بوده و مجاز باشيد كه به هر نوع تهمت و بهتان اقدام نمائيد؟
💡 وگر در راحتی افتی گمان بر کابن یامینی وگر بهتان سرایندت چنان میدان مسیحایی