بلا تشبیه

لغت نامه دهخدا

بلاتشبیه. [ ب ِ ت َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + لا ( نفی ) + تشبیه ) بدون تشبیه. ( فرهنگ فارسی معین ).بی مانند کردن. || چون چیزی، خاصه فرومایه را، به مقدس تشبیه کردن خواهند، ازپیش این کلمه راگویند. مثلاً؛ نثر او «بلاتشبیه » مثل قرآن است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). گاه درمورد تنزیه به هنگام گفتگو از امری که با ساحت الوهیت یا بزرگان دین یا مخاطبی محترم سازگار نیست، گویند. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱- بدون تشبیه.۲- گاه در مورد تنزیه - بهنگام گفتگو - از امری که باساحت الوهیت یا بزرگان دین یا مخاطبی محترم سازگار نیست - گویند: (( بلاتشبیه فلان قیافه ایمه را دارد. ) )
بدون تشبیه ٠ بی مانند کردن ٠ یا چون چیزی خاصه فرومایه را به مقدس تشبیه کردن خواهند از پیش این کلمه را گویند مثلا نثر او (( بلا تشبیه ) ) مثل قر آن است ٠ گاه در مورد تنزیه به هنگام گفتگو - از امری - که با ساحت الوهیت یا بزرگان دین یا مخاطبی محترم سازگار نیست گویند ٠

جمله سازی با بلا تشبیه

سودائیان فکر به تشبیه زلف یار خوناب حسرت از دل سنبل فشرده‌اند
بهاءالله نیز بیان می‌کند که بعد از او نیز آمدن پیامبران ادامه خواهد داشت. منابع بهائی دین را به کتابی تشبیه می‌کنند که ادیان فصل‌های پی در پی در آن را تشکیل می‌دهند.
مکن تشبیه رویش را به گلبرگ طری زانرو که نتوان نسبت آن گل را به گلبرگ طری کردن
او در تفسیر خود نسبت نور به خداوند را نه مجاز و تشبیه بلکه حقیقی می‌داند و بر اساس حدیثی از علی امام اول شیعه این نسبت را یک نسبت حقیقی می‌داند.
کجا به سرو توان کرد قامتت تشبیه که آن ز قد تو آموخته است رعنایی
ونوس که نماد زیبایی و متانت در هنر است با موهایی طلایی که نشان دهندۀ افکار پاک ونوس می‌باشد و صدفی باز شده که ونوس را به مروایدی گران‌بها تشبیه می‌کند.