باز کاونده

لغت نامه دهخدا

بازکاونده. [ وَ دَ/ دِ ] ( نف مرکب ) جوینده. تحقیق کننده. محقق. نَجِث. نَجّاث. ( منتهی الارب ). و رجوع به بازکاویدن شود.

فرهنگ فارسی

جوینده تحقیق کننده

جمله سازی با باز کاونده

او نمونه و نشانه‌ای‌ست از نسلی جوان و پویا و سرشار از ذهنیتی غنی، تیز و جستجوگر. چندسال پیش بود که ضمن داوری یک جشنواره‌ی هنرهای تجسمی به چند اثر از او برخوردم که ظریف و هوشمندانه و ماهرانه بود و پیشنهاد جایزه برایش کردم؛ که تایید شد. در کارهای او اندیشه‌ی طنزآمیز-اما کاونده‌‌ای- در ساختاری ظاهرا ساده و تک‌رنگ، با صراحت و قوت و رندی منتقل می‌شود. تمثیل‌های او تاثیری عمیق و بلافاصله و ماندگار باقی می‌گذارد.
خرچنگ ویولن‌زن نوعی خرچنگ کاونده (نقب‌زن) کوچک است که در جنس نر آن یک چنگ بسیار بزرگ‌تر از دیگری است.