لغت نامه دهخدا
ارسطومانس. [ اَ رِ ن ِ ] ( اِخ ) یکی از اوصیای ارسطو. ( عیون الانباء ج 1 ص 60 ) ( تاریخ الحکمای قفطی ص 32 ) ( الفهرست ابن الندیم ).
ارسطومانس. [ اَ رِ ن ِ ] ( اِخ ) یکی از اوصیای ارسطو. ( عیون الانباء ج 1 ص 60 ) ( تاریخ الحکمای قفطی ص 32 ) ( الفهرست ابن الندیم ).
یکی از اوصیای ارسطو
💡 ارسطو یک نظریه خیال دارد که اگر برخی اشارات جزئی جسورانه را از این نظریه حذف کنیم با یک نظریه بسیار سنتی دربارهٔ خیال مواجهیم.
💡 121- عامرى نامه، ص 50: نامه تنسر، ص 47 درباره نامه اسكندر به ارسطو.
💡 در حوزهٔ آکسفورد اهمیت طبیعات و مابعدالطبیعه و حتی کتاب اخلاق ارسطو کمتر از کتاب منطق او دانسته نمیشده و بیشتر، نظر به شناخت جزئیات از طریق مشاهده و تجربه بودهاست.
💡 ای گه توقیع آصف خامه و جمشید قدر وی گه نیت ارسطو علم و اسکندر بنا
💡 ارسطو چو خواند از وی آن نامه را بدین نکته بر نامه زد خامه را
💡 نزد تو ننگست ذکر نام ارسطو پیش تو عارست نقل حکمت لقمان