ابومحمد ثابت بن عبدالصمد خجندی اصفهانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عضدالدّین ابومحمّد ثابت بن عبدالصّمد خجندی، از روسای شافعیان اصفهان و از بزرگان و شعرای آل خجند است.
عمادالاسلام عضدالدّین ابومحمّد ثابت بن عبدالصّمد بن محمّد بن عبداللّطیف خجندی از بزرگان خاندان خجندی است. گویا برادر صدرالدّین عمر بوده، و در زمان خود، بر شافعیان اصفهان ریاست داشت. کمال الدّین اسماعیل در قصاید خود به مدح او پرداخته است، خود عضدالدّین خجندی شعر نیز می گفته است.

جمله سازی با ابومحمد ثابت بن عبدالصمد خجندی اصفهانی

بالجمله؛ اهل مجلس نيز بعد از رفتن آن حضرت متفرّق شدند، عبدالصمد و منصور در عقب آنحضرت رفتند تا به آن جناب رسيدند گفتند: آيا واقع دارد آنچه در مجلس گفتى ؟فرمود: بلى، واللّه و اين از علومى است كه به ما رسيده. بنى عبّاس سخن آن حضرت رااستوار دانستند و از آن روز دل بر سلطنت بستند و در اِعداد كار شدند تا هنگامى كه ادراككردند.
همکاری او در رادیو کردی کرمانشاه با هنرمندان برجستهٔ کرمانشاهی همچون مجتبی میرزاده (ویولن)، محمد عبدالصمدی (قره‌نی)، اکبر ایزدی (سنتور)، استوار درویشی (تار) و بهمن پولکی و مرتضی صنعتی قصری (ویولن) (تیمپو) سبب آفرینش آثاری شد که از برجسته‌ترین کارهای وی به‌شمار می‌رود.
در این دوره عبدالصمد مرفاوی از استقلال با ۶ گل زده آقای گل مسابقات شد و احمدرضا عابدزاده از استقلال جایزه بهترین دروازه‌بان تورنومنت را کسب کرد. همچنین مجید نامجو مطلق از استقلال جایزه تکنیکی‌ترین بازیکن جوان (بهترین بازیکن جوان) رقابت‌ها را کسب کرده و مرتضی شاملوراد از استقلال به‌عنوان مرد سال آسیا در ۱۹۹۱ شناخته شد.
وکیل او عبدالصمد خرمشاهی بر اساس این که دل‌آرا چپ‌دست است و نمی‌توانسته است به آن شکل به بدن مقتول ضربه وارد کند، ادعای دل‌آرا را درست می‌داند. همچنین او بارها تأکید کرده‌است که متهم فاقد چنین قدرت بدنی است. علاوه بر این مدافعان دلارا اظهار کرده‌اند که در پرونده دل‌آرا نکات مبهم فراوان وجود دارد و حتی چاقویی که مقتول با آن کشته شده انگشت‌نگاری نشده است.
اشخاصی مانند « مولوی عبدالله ملازاده »، « مولوی عبدالعزیز ملازاده »، « مولوی عبدالصمد سربازی »، « قاضی خیر محمد حسن زهی » و « قاضی داد رحمان رییسی » نیز به عالی ترین مقام های قضایی یعنی « قاضی القضاتی » رسیدند..
محمدعلی رجایی ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین متولد شد. پدرش عبدالصمد نام داشت و پیشه‌ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. ۴ سال بعد از تولدش پدرش درگذشت و برادرش که ۱۰ سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می‌کرد و مادرش پنبه پاک می‌کرد و فندق و گردو و بادام می‌شکست تا هزینه‌های زندگی را تأمین کند.