ابو کبیر

ابو کبیر

لغت نامه دهخدا

ابوکبیر. [ اَ ک َ ] ( ع اِ مرکب ) صُرَد. ( المرصّع ).
ابوکبیر. [ اَ ک َ ]( اِخ ) نام قصبه ای به 87 هزارگزی شمال شرقی قاهره.
ابوکبیر. [ اَ ک َ ] ( اِخ ) اهوازی. احمدبن محمدبن فضل. او راست: کتاب مناقب الکتاب. ( ابن الندیم ).

فرهنگ فارسی

اوراست کتاب مناقب الکتاب

دانشنامه عمومی

شهر ابو کبیر ( به عربی: أبو کبیر ) در استان شرقیه در کشور مصر واقع شده است. جمعیت این شهر ۱۰۶٫۰۵ نفر است.

جمله سازی با ابو کبیر

در طول جنگ جنگ کبیر میهنی پایگاه موقت ناوگان دریای سیاه در کنار این رود قرار داشت.
توئی چو چوپان ما همچو گله ایم تمام سگ تو باشد یارو که هست کلب کبیر
که گر، به جثّه صغیرم ولی به رتبه کبیر کبیر را ندهند آب چون صغیر آمد
داریوش قول پرداخت مبلغ هنگفتی پول را به الکساندر لونکستی در ازای کشتن اسکندر کبیر داده بود.
دانسته ایم اسم صفاتش که عین ما است لیکن ز کنه ذات کبیر و صغیر نیست
عامل مؤثر در نامگذاری روستا، چشمه کبیر و خصوصاً ماهی‌های زیبای داخل آن می‌باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارق ملی یعنی چه؟
ارق ملی یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز