ابن اخی حزام

لغت نامه دهخدا

ابن اخی حزام. [ اِ ن ُ اَ ح ِ ] ( اِخ ) او راست کتابی دربیطره که برای متوکل عباسی کرده است. ( ابن الندیم ).

جمله سازی با ابن اخی حزام

ابو حنيف و ديگران گويند: چون ابن زياد به پسر سعد نوشت كه درقتل حسين عليه السلام تعجيل كن مگر با يزيد بيعت كند و نامه را به شمر داد تا بهكربلا ببرد، عبدالله بن ابى محل بن حزام بن خالد بن ربيعة بن عامر وحيدى از جاىبرخاست و گفت: ايها الاءمير، على بن ابى طالب عمه مرا كه ام البنين است ترويج نمودواز او چهار پسر آورد و اين چهار پسر اكنون با حسين بن على عليه السلام هستند. از توخواستارم كه نامه امانى براى ايشان بنويسى. ابن زيادقبول كرد و شمر هم، كه از قبيله ام البنين سلام الله عليه بود، به پا خاست و مطلب راتاءكيد كرد. ابن زياد امان نامه اى نوشت و به عبدالله بن ابىمحل داد و او نيز اين نامه را به آزاد كرده خود داد كه به كربلا برساند. چون نامه راتسليم قمر بنى هاشم عليه السلام كرد، آن حضرت فرمود: به خالوى ما بگو ما رانيازى به امان نامه نيست، امان نامه خدا بهتر از امان نامه فرزند سميه است !
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارکان
ارکان
عزیز
عزیز
زورق
زورق
سنگلاخ
سنگلاخ