لغت نامه دهخدا کهن دوزی. [ ک ُ هََ / هَُ ] ( حامص مرکب )رقعه زدن بر جامه های کهن. وصله زدن بر لباسهای مندرس و ژنده. تعمیر کردن جامه های کهنه. کهنه دوزی. مقابل نودوزی. به مجاز، کهن گرائی. کهنه پرستی: تا توانم چو باد نوروزی نکنم دعوی کهن دوزی.نظامی ( هفت پیکر چ وحید ص 83 ).
فرهنگ فارسی رقعه زدن بر جامه های کهن ٠ وصله زدن بر لباسهای مندرس ژنده ٠ تعمیر کردن جامه های کهنه ٠ کهنه دوزی ٠ مقابل نو دوزی ٠
جمله سازی با کهن دوزی درپته دوزی این رودوزی زیبا و ظریف از نقشها و طرحهای کهن ایران زمین شامل بته جقه یا درخت زندگی استفاده میشود.