کندوره

لغت نامه دهخدا

کندوره. [ ک َ رَ / رِ ] ( اِ ) سفره چرمین. ( برهان ) سفره باشد. ( صحاح الفرس ). سفره ای بزرگ که آن را دستار خوان می گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). دستار خوان. سفره. کندوری.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || پیش انداز و آن پارچه ای باشد که در پیش سفره و بر روی زانوی مردم بگسترانند تا چیزی از خوردنی بر زمین و دامن مردم نریزد و این رسم در ملک روم جاری است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || میز بزرگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ). || خوان کلان. ( ناظم الاطباء ). || کندو. کنور. کندوله. خم از گل کرده که غله در آن ریزند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(کَ رَ یا رِ ) (اِ. ) ۱ - سفره، سفرة چرمین. ۲ - پیش بند.

فرهنگ عمید

سفرۀ چرمی بزرگ.

ویکی واژه

سفره، سفرة چرمین.
پیش بند.

جمله سازی با کندوره

💡 دشداشه (به عربی: دِشداشِة (خوزستان و کویت و عمان و عراق)، دراعة (سرزمین بحرین)، ثوب (أغلب مناطق جزيرة العرب)، الكندورة (بعضی مناطق عُمان) یا قَمیص) لباس نخی بلند و راحتی است هم مردانه هم زنانه که مردم عرب و بعضی مسلمانان غیر عرب معمولاً با چفیه و عقال و عبا می‌پوشند. گاهی روی دشداشه، عبا می‌پوشند. نام دیگر عبا، بِشِت (Beshet) یا خاچیه است و بیشتر خاص افراد مسن و پیرمردها یا شیخ عشیره است. دشداشه دوخت مخصوصی دارد. این پوشش در کشورهای گوناگون تفاوت جزئی دارد، مثلاً عرب‌های خوزستان و کشور عراق دشداشهٔ یقه دار می‌پوشند اما امارات و عمان وبرخی عرب‌های هرمزگان دشداشهٔ بدون یقه را ترجیح می‌دهند. درایران نوع کندوره یا همون اماراتی بیشتر در جزیره قشم لارک و اعراب کیش و لنگه. و اعراب عسلویه و پارسیان بیشتر نوع قطری رواج دارد

💡 برای مردها کپره، آف، لنگوته و سُواس با عنوان لباس محلی وجود دارد؛ ناخداها، ملوانان و صیادان نیز دو نوع پیراهن مخصوص مهمانی و کار داشتند، لباس مهمانی (پلوخوری) به‌طور معمول از رنگ سفید و حریر یا ململ نازک درجه یک انتخاب می‌کردند و برای کار نیز پیراهن بلند بود و ملوانان در هنگام زمستان برای کارکردن از پارچه‌های کلفت رنگی و راه راه استفاده می‌کردند و در غرب و جزایر استان فرهنگ عربی و بومی (بندری) دیده می‌شود که مردان لباس عربی دشداشه یا همان کندوره همراه با چفیه و عقال یا به صورت دستار دیده می‌شود