وکره

لغت نامه دهخدا

( وکرة ) وکرة. [ وَ رَ ] ( ع اِ ) وکر. آشیانه ٔمرغ، گو مرغ نباشد در وی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( مص ) نشستن مردم. ( تاج المصادر بیهقی ). || بیضه در زیر گرفتن مرغ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خایه در زیر گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). || به آشیانه وارد شدن. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وَ ک َ رَ ] ( ع اِ ) مهمانی بنای نو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وُ رَ ] ( ع اِ ) آبخور. || جای فرودآمدن در آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

آبخور جای فرود آمدن در آب

جمله سازی با وکره

💡 شبه جزیره قطر از شمال شرق عربستان به داخل خلیج فارس گسترده شده‌است. خاک این کشور، مسطح بوده و از یک صحرای خشک تشکیل شده‌است. شهرهای قطر عبارت‌اند از وکره، خور، دخان، زباره، شمال، مسیعید، رأس لفان.

💡 عثمانی‌ها محدودیت‌های سرزمینی مستعمره از راس‌الهالا، در میانه راه تا وکره در قطر، به‌طور پیوسته در امتداد ساحل جنوبی از طریق اودید تا نقطه‌ای در کنار جزیره سر بنی یاس امتداد دارد.