وعال

لغت نامه دهخدا

وعال. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وعلة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به وعلة شود.

جمله سازی با وعال

💡 شنیدم که: آزاده یی پاک زاد که والا گهر بود وعالی نژاد

💡 بهمراه «آخوند ملا محمد رضای معروف به قطب» راهی مسجد مزبور شدیم و «ملاحظه شد [که] بنایی است بسیار محکم و مرتفع وعالی و در اطراف و جوانب آن خط کوفی، کتیبه نویسی که الحق به این خوبی کمتر دیده شده‌است.»

💡 دهبنه، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است.روستایی زیبا با طبیعت بکر وعالی ودارای موقعیت جغرافیای بین کوه ودریا است