لغت نامه دهخدا
والا فلا. [ وَ اِل ْ لا ف َ ] ( ع شبه جمله ) و اگرنه، نه. و اگرنه، پس نه. ( یادداشت مؤلف ).
والا فلا. [ وَ اِل ْ لا ف َ ] ( ع شبه جمله ) و اگرنه، نه. و اگرنه، پس نه. ( یادداشت مؤلف ).
و اگر نه پس نه و اگر نه نه.، ( شبه جمله ) و اگر نه نه: اگر این کار را نکنی فلان قدر بشما خواهم داد و الافلا.
و اگر نه پس نه و اگر نه نه.
💡 پـرسـيـدم: طـريـق گـذشـتـن مـا از ايـن پـلصـراط بـه چـه نـحـو ممكن است. گفت: ما خبر داريم كه دسته اى از زوار يزدى فردا بهكاروانسرايى منزل مى كنند، تا اينجا ده فرسخ است و شب هم حركت مى كنند از آنجا و اگرشـمـا امـشب تا فردا بعد از ظهر خود را به آنها برسانيد و با آنها برويد تا از آن ريگبگذريد، شايد جان سلامت ببريد والا فلا.
💡 در خيمه، زن متوجه مى شود كه شيخ يك دستش را نزديك نمى آورد، علتش را مى پرسدشيخ مى گويد حادثه اى بوده و هنوز بهبودكامل حاصل نشده و ضعيف است. زن قضيه را تعقيب كرده مى بيند همان دستى است كهنفرينش كرده است. مى گويد: اگر همان بازو را ببينى مى شناسى ؟ مى گويد شايد.زن بازويش را نشان مى دهد، شيخ مى بيند همان بازوت. يكديگر را مى شناسند و مىگويند: خداوند ما را به احترام آن بزرگوار به همديگر رسانيده است و نبايد از هم جدابشوى. پس از چند روز اهل قبيله تقاضاى طلاق مى كنند ايشان ماجرا رانقل مى كنند و مى گويند: اگر شما ميل داريد مجددا با هم وصلت كنيد ما از يكديگر جدا مىشوم والا فلا. اهل قبيله هم انصاف كرده، به ادامه وصلت ايشان راى موافق مى دهند.