واخواه

لغت نامه دهخدا

واخواه. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) معترض. ( از واژه های نو فرهنگستان ). کسی که واخواست میکند. در برابر واخوانده. رجوع به واخواست و واخواستن و واخوانده شود.

فرهنگ عمید

کسی که واخواست می کند، معترض.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کسی که وا خواست میکند: معترض: مقابل وا خوانده.

جمله سازی با واخواه

دیوان عالی بلندپایه‌ترین مرجع قضائی در سلسله مراتب دادگاه‌ها در بسیاری از حوزه‌های قضایی کشورها است. در بعضی کشورها این مرجع با نام‌های آخرین دادگاه، بالاترین دادگاه، دادگاه نهایی یا دادگاه تجدید نظر شناخته می‌شود. به‌طور کلی، تصمیمات دیوان عالی توسط دادگاه دیگری مورد بررسی دوباره قرار نمی‌گیرد و آخرین قضاوت توسط این مرجع صادر می‌شود. اکثر دیوان‌های عالی کشورها به عنوان دادگاه تجدید نظر عمل می‌کنند و مسئول رسیدگی به واخواهی از تصمیمات دادگاه‌های بدوی یا دادگاه‌های استیناف سطح متوسط است.
به عنوان قسمتی از شرایط استرداد، ارتش پاپ متلاشی گردید و سرباز های خارجی آن بی وقفه به کشور برگردانده شدند. پاپ این اجازه را داشت تا واحدهای نگهبانان سوئیس، نجیب و پالاتین را محفوظ نماید. در حالی که بیشتر ارتش پاپ از کار بیرون رفتند، یک روز بعد از تهاجم، واخواهی ها بر ضد پیوس در شهر لئونین برگزار شد.