وابله

لغت نامه دهخدا

( وابلة ) وابلة. [ ب ِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث وابل. رجوع به وابل شود. || ( اِ ) استخوان بندگاه زانو و سر بازو. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). || کرانه کتف از سر بازو. || استخوانی است در بند زانو. || بازو. || سر زانو. || آنچه پیچیده باشد از گوشت زانو. ( منتهی الارب ). || نژاد شتر و گوسفند.
وابلة. [ ب ِ ل َ ] ( اِخ ) ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چ عکسی ص 24 چنین آمده است: «وابلةبن الاشفع در سنه خمس و ثمانین به شام درگذشت ». ولی درست به نظر نمیرسد و ظاهراً تحریفی از وائلةبن الاسقع است. رجوع به وائلةبن الاسقع شود.

فرهنگ فارسی

ابن الاشفع. در تاریخ گزیده چاپ عکسی ص ۲۴ چنین آمده است: وابله بن الاشفع در سنه خمس و ثمانین به شام در گذشت.

جمله سازی با وابله

دگرگوئی ابا اهل دلان گوی نه با کون خوان وابلهان گوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
هنگام یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز