معنای عبارت نَسْخَرُ مِنکُمْ به این صورت است: ما شما را مسخره میکنیم و یا شما را مجبور به انجام کاری مینماییم که با میل درونیتان در تضاد است. واژه سخریه به معنای انجام کاری است که با احساسات و باورهای درونی فرد سازگار نیست و به گونهای است که هر بینندهای میتواند به نادانی فرد انجامدهنده پی ببرد. از این رو، واژه تسخیر نیز به معنای تحت فشار قرار دادن کسی به صورت خاص و با قهر است. سخر به معنای ریشخند کردن است. در کتاب اقرب آمده است که «سخرمنه: هزء به» به کار میرود. اگر شما ما را مسخره کنید، ما نیز شما را ریشخند خواهیم کرد. این واژه در تمام آیات قرآن با من به کار رفته است و در اقرب الموارد نیز با باء ذکر شده است. سپس گفته میشود که فراء استفاده از باء را منع کرده است و جوهری نقل کرده که ابوزید بیان کرده که این دو نوع استفاده، پستترین شکلها هستند. در تاج العروس آمده است که سخریه به معنای در ضمن گرفتن هزأ است. ساخر به معنای مسخرهکننده است. به عقیده طبرسی، سخر و اسنسخر هر دو به یک معنا هستند و برخی نیز استفعال را به معنای طلب اظهار مسخره دانستهاند. بنابراین، وقتی آیهای را میبینند، مسخره و ریشخند میکنند یا یکدیگر را به ریشخند کردن تشویق میکنند. در اقرب نیز هر دو به یک معنا هستند، اما میتوان گفت که اضافه کردن مبانی کثرت و مبالغه را نشان میدهد. تسخیر به معنای وادار کردن به عمل با قهر و اجبار است. راغب میگوید: تسخیر به معنای به کارگیری چیزی برای هدف خاصی است.
نسخر
دانشنامه اسلامی
طبرسی آن را رام کردن گوید که عبارت اخرای سوق به قهر است. دیگران نیز چنین گفتهاند. یهنی خورشید و ماه را رام کرد و به حرکت و نظم مقهور نمود. «لکم» در این ایه و ایات دیگر نشان میدهد که این تسخیر برای بندگان و برای منافع آنهاست.. سخرّی. به ضمّ سین و کسر آن به معنی مسخره شده یا تسخیر شده است طبرسی ذیل آیه 110 مؤأمنون نقل کرده که آن به معنی مسخره شده و با ضمّ و کسر هر دو آید ولی به معنی تسخیر شده فقط با ضمّ آید و نیز گوید: آن را در آیه. بالاتفاق به ضمّ خواندهاند ولی در آیه،. به ضمّ وکسر هر دو خواندهاند. ناگفته نماند: «سَخْرِیّاً» در مؤمنون 110 و ص 63 در قرآنها به کسر سین است گرچه قراء با هر دو خواندهاند به نظر میآید که مراد از آن در دو آیه فوق مسخره گرفتن است مخصوصاً در سورهمؤمنونکه ما بعد آن «وَ کُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَکُونَ» است. ولی در آیه 32 زخرف مراد از آن تسخیر شده است که ذیلاً آن را بررسی میکنیم : *. «سُخْرِیّاً» در این آیه چنانکه گفتیم بالاتفاق با ضمّ قرائت شده است. و مراد از آنه تسخیر کردن است که مردمان یکدیگر را مسخر میکنند. مراد از رحمت ظاهراً نبوت است که آیه قبل میگوید «وِ قالوا لَوْ لا نُزِّلَ هذا الْقةرْآنُ علی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتینِ عَظیمٍ» در جواب آمده: آیا آنها رحمت خدا را قسمت میکنند و میخواهند نبوّت روی دلخواه آنها باشد گذشته از نبوّت معیشتهای آنها را نیز ما قسمت کردهایم تا یکدیگر را تسخیر کنند و هر کس از دیگری فرمان برد و دست به هم دهند تا کار دنیا اداره شود. نا گفته نماند چنانکه در «رزق» گذشت خداوند استعدادهای بشر را مختلف قرار داده تا هر یک در کاری متخصّص باشند و هر یک کاری پیش گیرند و هر متخصّص آن دیگری را تسخیر کند تا اطاعت و فرمانبرداری در جریان افتاده کارها روبه راه شوند. اگر مردم در یک استعداد آفریده میشدند و یکسان میبودند یکدیگر را مسخّر نمیکردند و امور دنیا پیش نمیرفت به نظر نگارنده مراد از «قَسَمْنا» و «رَفَعْنا» راجع به اختلاف استعدادها است نه به ثروت و مال دنیا گرچه نتیجه آن از اختلاف در ثروت نیز هست و اللّه اعلم.