متبارز

لغت نامه دهخدا

متبارز. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) آن که بیرون آید برای جنگ دیگر. ( آنندراج ). دو حریف بیرون آینده از جماعتهای خود برای جنگیدن با هم. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تبارز شود.

جمله سازی با متبارز

با پایان یافتن جنگ در سال ۱۸۶۵، ائتلاف حامیان حزب اتحاد فروپاشید و جمهوری‌خواهان پیروز به دنبال کاندیدا در جاهای دیگر می‌گشتند. در ۱۵ ژوئن همان سال، براف اعلام کرد که او به دنبال نامزد شدن دوباره برای احراز کرسی فرمانداری نیست، اما پیشنهاد نامزدی در این سمت را رد نخواهد کرد. او پیشنهادی دریافت نکرد. در تابستان آن سال، براف در حیات مجلس ایالتی لغزید، دستش کبود شد و مچ پایش شدیداً پیچ خورد. استفادهٔ او از عصا با گذشت زمان باعث التهاب (در ناحیهٔ مچ پا) و در نهایت منجر به ابتلا به بیماری قانقاریا شد. ابوت نوشته‌است که براف «تمام تلاش خود را برای خدمت‌گذاری به ایالتش به کار بست (و این کار را) با توانایی و انرژی‌ای که داشت انجام داد». ریچارد سی. ناپف، یکی از مورخان نوشته‌است: «هر چیزی که در مورد تعصب (نسبت به حزب) و عدم وقار شخصیتی براف گفته شود، با آنهم چیزی که وی را متبارز می‌سازد، ظرفیت، صداقت، استقامت و روحیهٔ سرشار ملی او بود».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
سراسیمه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز