قاسم شامی

لغت نامه دهخدا

قاسم شامی. [ س ِ ] ( اِخ ) مکنی به ابوعبدالرحمن. بنده معاویه بود. عبدان مروزی وی را در شمارصحابه یاد کرده است. ( الاصابه چ 1325 جزء 5 ص 282 ).

فرهنگ فارسی

مکنی به ابو عبدالرحمن بنده معاویه بود.

جمله سازی با قاسم شامی

جان و دل قاسم را با یاد تو پیوندست هر ساعت و هر وقتی، هر صبحی و هر شامی