فرا بسته

لغت نامه دهخدا

فرابسته. [ ف َ ب َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب )زیادت بود. ( فرهنگ اسدی چ عباس اقبال ):
ای جای جای کاسته به خوبی
باز از تو جای جای فرابسته.دقیقی ( از اسدی ).مؤلف در حاشیه نسخه چاپ مأخذ فوق حدس زده اند که صحیح آن «فزایسته » باشد، و صحت این حدس قطعی به نظر میرسد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) با دقت بسته.

جمله سازی با فرا بسته

«وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ» نه در ایستید و هر چه فرا زبان آید بدروغ گوئید، «هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ» که این گشاده است و روا و این بسته است و ناروا، «لِتَفْتَرُوا عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ» تا در ایستید و دروغ گوئید بر خدای تعالی، «إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ» ایشان که بر خدای دروغ سازند، «لا یُفْلِحُونَ (۱۱۶)» رستگاری نیابند.