گرد و قلنبه

لغت نامه دهخدا

گرد و قلنبه. [ گ ِ دُ ق ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] ( ص مرکب ) گرد و غلنبه. میانه بالای فربه. چاق و چله. خپل. و رجوع به گرد و غلنبه شود.

فرهنگ معین

(گِ دُ. قُ لُ بِ ) (ص مر. ) کوتاه و چاق.

ویکی واژه

کوتاه و چا

جمله سازی با گرد و قلنبه

ز بس برهم آمیخته مشک و می بر اسبان شده غالیه گرد و خوی
وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ و میگردد بر سر ایشان غِلْمانٌ لَهُمْ غلامان ایشان، کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ (۲۴) گویی که ایشان مرواریدند از گرد و آلایش کوشیده.