المعی

لغت نامه دهخدا

المعی. [ اَ م َ عی ی ] ( ع ص ) کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از فراست خود معلوم کند و در «کنز» بمعنی زیرک آمده است. ( غیاث اللغات ). آنکه هرچه اندیشد چنان بود. ( تفلیسی ). آنکه هرچه اندیشه کند چنان آید. ( مهذب الاسماء ). مرد زیرک و تیزخاطر. ( منتهی الارب ). تیزیاب. تیزرای. ( نصاب الصبیان ). ذکی و متوقد. ( اقرب الموارد ). آنکه ظن بخطا نبرد. آنکه گمان او خطا نکند. تیزهوش. زیرک. زودیاب. مرد نیک زیرک که بچیزی چنان گمان برد که گویی دیده است یا شنیده. لَوذَعی: اگرنه آن بودی که هرآینه در اطناب ذکر مصیبت این شهاب مضی و اسهاب شرح رزیت این نقاب المعی عمر بسر آوردی.... ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 460 ). || دروغگوی. ( منتهی الارب ). کذاب. یلمعی. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. مرد زیرک.
۲. باهوش.
۳. دروغ گو.

فرهنگ فارسی

( صفت ) زیرک تیز هوش تیز رای.
کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد.

جمله سازی با المعی

💡 تقوی قلب و صلاح واقعی هم به فکر و عبرت است، ای المعی

💡 چنین گفت زرتشت ترجمه شهلا المعی ناشر المعی چ۱ ۱۳۸۱ (از زبان فرانسه، تعداد صفحات این ترجمه ۱۴۴ صفحه است که با توجه به ترجمه‌های دیگر به نظر می‌رسد ترجمه تمام اثر نباشد)

💡 نسبت «مدرّس» به مناسبت منصب تدریس آستان قدس رضوی بوده که از زمان نادرشاه افشار در این خاندان از پدر به پسر به ارث رسیده و در سال ۱۲۹۹ ه‍.ق بعد از میرزا محمدعلی رضوی به مرحوم میرزا محمدباقر رضوی برادرزاده‌اش منتقل شده و میرزا محمدباقر، پدر بزرگوار استاد مدرس رضوی است و نخستین بار در سفرنامهٔ افضل‌الملک المعی کرمانی از میرزا محمدباقر به‌عنوان مدرس آستانه یاد شده و نوشته‌است: «...