لغت نامه دهخدا
اظهار نمودن. [ اِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) بیان نمودن. بازگفتن. بیان داشتن. بیان کردن. || آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ). پیدا کردن. هویدا ساختن. و رجوع به اظهار کردن شود.
اظهار نمودن. [ اِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) بیان نمودن. بازگفتن. بیان داشتن. بیان کردن. || آشکار کردن. ( ناظم الاطباء ). پیدا کردن. هویدا ساختن. و رجوع به اظهار کردن شود.
بیان نمودن. باز گفتن بیان داشتن بیان کردن. یا آشکار کردن. پیدا کردن.
💡 38- اكنون زمان آن رسيده كه از معناى خلافتعقل كلى در عالم خلقت آگاهى يابى و بدانى كه اين خلافت خلافت در ظهور در حقايقمربوط به وجود مى باشد و اما نبوت عقل كلى اظهار نمودن كمالات مبدا متعالى اش و ابرازاسما و صفات حضرت ذوالجلال است و ولايت عقل كلى تصرف تام است در تمامى مراتب قيدو شهود تصرفى مانند تصرف نفس انسانى در اجزاى بدنش.
💡 كمال منعم را اظهار نمودن ندارند و در سلسله وجود چيزى كه تماما حمد باشد، بدونشائبه كفران نيست جز اين عوالم نورانى، چه اينها در نظراهل ذوق و عرفان انيات صرفند و ماهيتى از خود ندارند و ((العالمين )) عوالمى است پايينتر از آن عوالم.
💡 2 منافق، همواره در فكر ضربه زدن است. (يخادعون ) (كلمه ((خدعه )) به معناى پنهان كردن امرى و اظهار نمودن امر ديگر، به منظور ضربه زدن است.)(168)