بَهاءُالدّین وَلَد، که با نام محمد بن حسین خطیبی بکری شناخته میشود، به عنوان بهاءولد سلطان العلماء معروف است. او عارف و واعظی برجسته و از مشایخ صوفیه در قرن ششم و هفتم به شمار میرود و همچنین پدر مولانا جلالالدین محمد بلخی است. او به نام بهاءولد شناخته میشود و لقب سلطان العلماء را دارد. گفته میشود که این لقب را پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خوابی که گروهی از علما و مفتیان بلخ در یک شب مشاهده کردند، به او عطا کرده است. در کتاب معارف، که مجموعهای از مواعظ و سخنان اوست، آمده است که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در خواب این لقب را به او بخشیده است. بهاءولد در کتاب معارف، این واقعه را به شیوهای دیگر روایت کرده است. ولادت بهاءولد، بر اساس اشارهای که در معارف آمده، به نزدیک شدن سن او به ۵۵ سالگی در آغاز رمضان سال ۶۰۰، به حدود سال ۵۴۶ میلادی برمیگردد. زادگاه او بلخ یا نواحی اطراف آن بوده است. نسب بهاءولد به ابوبکر صدیق میرسد و از طرف مادر، او نوه علاءالدین محمد خوارزمشاه شناخته میشود، اما این ادعا با توجه به منابع تاریخی معتبر قابل تأیید نیست. در معارف و همچنین در آثار مولوی و سلطان ولد و در کتیبه مزار آنها، اشارهای به این نسب نشده است. پدر بهاءولد، حسین بن احمد خطیبی، از شخصیتهای برجسته زمان خود بود و او مدتی از محضر او بهرهمند شد. مادر بهاءولد نیز به عنوان دختر علاءالدین محمد بن خوارزمشاه، عموی جلالالدین محمد خوارزمشاه، یا دختر علاءالدین محمد، عموی سلطان محمد خوارزمشاه معرفی شده است، که هر دو این ادعاها مورد تردید قرار دارد.
بهاءالدین
لغت نامه دهخدا
بهاءالدین. [ ب َ ئُدْ دی ] ( اِخ ) زکریا ( 578 - 661 هَ. ق. ) معروف به بهاءالحق از مشایخ صوفیه و ازخلفای مشهور شیخ شهاب الدین سهروردی و مؤسس طریقه سهروردیه در هند. نزدیک ملتان بدنیا آمد. برای تحصیل علم بخراسان و بخارا و مدینه سفر کرد. در مراجعت ازحج در بغداد بخدمت سهروردی رسید و مرید او شد و به امر وی خانقاهی مجلل در ملتان دایر نمود. هیچ کس را اجازه اینکه به او تعظیم کند نمیداد. در سند و پنجاب مریدان بسیار و نیز در هرات و بخارا و همدان مریدانی داشت. بنا بر مشهور، فخرالدین عراقی و امیرحسین هروی از مریدان او بودند. ( دایرة المعارف فارسی ). رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 99 و 146 و 147و 194 و ریاض العارفین ص 174 و نفحات الانس ص 329 شود.
بهاءالدین. [ ب َ ئُد دی ] ( اِخ ) کریمی السمرقندی. ازاماثل سمرقند بود و لطایف الفاظ او همه شکر و قند بود. اگرچه مرکز دایره فضل بود، اما دایره وار بر مرکز خراسان احاطت یافت و چون آفتاب در مملکت نیمروز کمالی حاصل کرد. در آن وقت که در تدوار و تطواف به امید الطاف اشراف به بجستان آمد، ملک شمس الدین رحمةاﷲ در حق او الطاف بسیار فرمود و جنیبت خاصه فرستاد تا او را بحضرت آرند. خواست که جنیبت سوار شود، اسب پای بگرفت و افگار کرد. بر بدیهه این قطعه بگفت. مطلع:
سُرور دل سَروری شمس دولت
قوی دست بادی تو در پادشایی
تویی آنکه از سرفرازان و شاهان
بپای ظفر تارک چرخ سایی.
این قطعه در حق سید اجل نظام الدین گفته. مطلع:
ای زده ناوک مژگان ز کمان ابرو
بر دلی کو سپر صبر فکند از هرسو.
( از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 505 و 506 ).
بهاءالدین. [ ب َ ئُدْ دی ] ( اِخ ) محمد. سلطان العلماء حسین بن احمد خطیبی از فاضلان و عارفان ( فوت 628 هَ. ق. ). وی از جمله خلفای شیخ نجم الدین کبری بود و چون از مردم بلخ آزار دید، مجبور به مهاجرت گردید و با پسر خود جلال الدین مولوی از راه بغداد قصد سفر حج کرد. بعد از عبور از نیشابور و ملاقات عطار، از بغداد گذشته به زیارت حج نایل آمد و از آنجا بملاطیه رسید و چهار سال در آنجا اقامت کرد و سپس به لاونده از مراکز حکومت سلجوقیان در آسیای صغیر رفت و هفت سال آنجا مقیم شد. آنگاه بدعوت سلطان علاءالدین کیقباد به قونیه، مقر حکومت او رفت و به نشر فضایل و معارف پرداخت. ( فرهنگ فارسی معین ).
بهاءالدین. [ ب َ ئُدْ دی ] ( اِخ ) محمدبن حسین عاملی ( منسوب به جبل عامل ) معروف به شیخ بهایی. دانشمند بنام عهد شاه عباس بزرگ در سال 953 هَ. ق. در بعلبک متولد شد و در سال 1031 هَ. ق. در اصفهان درگذشت. پدرش عزالدین حسین در سال 966 هَ. ق. به ایران مهاجرت کرد و بهاءالدین در ایران نشأت یافت. تألیفاتی بفارسی و عربی پرداخته که مجموع آنها به 88 کتاب و رساله بالغ میشود و از آن جمله: دو مثنوی فارسی «نان و حلوا»، «شیر و شکر»، «جامع عباسی » ( در فقه )، «خلاصةالحساب »، «تشریح الافلاک »، «کتاب اربعین » ( به عربی ) و نیز کشکول که مجموعه ای است از نوادر حکایات و علوم و اخبار و امثله و اشعار عربی و فارسی. وی بفارسی و عربی شعر میسروده. جنازه او را به مشهد انتقال دادند و در پایین پا دفن کردند. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 889 شود. رجوع به مجمعالفصحا ج 2 و ریاض العارفین چ اول ص 45 و آتشکده آذر چ شهیدی ص 174 شود.
فرهنگ اسم ها
اسم: بهاءالدین (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: bahā’oddin) (فارسی: بَهاءالدين) (انگلیسی: bahaoddin)
معنی: آن که به آئین و دین خود ارزش دهد، روشنی دین، ( اَعلام ) ) شیخ محمّد ابن حسین عاملی ( منسوب به جبل عامل ) معروف به شیخ بهائی، دانشمند بنام عهد شاه عباس صفوی، ) بهاءالدین سلطان ولد عارف و شاعر [قرن هجری]، فرزند جلال الدّین محمّد مولوی، نام پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی، نام دانشمندی مشهور در زمان شاه عباس صفوی معروف به شیخ بهائی