بدء

این واژه مصدری از ریشهٔ ثلاثی مجرد و به‌معنای آغاز کردن و ابتدا نمودن است. این واژه در باب نصر به‌کار می‌رود و در متون کهن لغوی، همچون منتهی الارب و ناظم‌الاطبا، به‌عنوان عمل شروع کردن چیزی تعریف شده است. همچنین در ترجمان‌القرآن جرجانی و اقرب‌الموارد با معنای ابتدا کردن آمده و در ترکیب بدءاً به‌صورت قیدی به‌کار رفته است. از دیگر معانی این واژه، نوآوری و ایجاد چیزی بدون الگو و سابقه است که در منابعی چون منتهی الارب و قرب‌الموارد تحت عناوینی مانند انشاء و اختراع ذکر شده است. همچنین به معنای ترک دیار و کوچیدن از سرزمین اصلی به منطقه‌ای دیگر نیز به‌کار رفته و در تعابیری مانند بدء من أرضه بر این مفهوم دلالت دارد. علاوه بر این، در معنای آفرینش و خلق کردن نیز استفاده شده است. در حوزهٔ پزشکی قدیم، بدء به ابتلا به بیماری‌هایی مانند آبله یا حصبه اشاره دارد و در حالت مجهول به‌صورت بُدِئَ به‌کار رفته است. همچنین این واژه در معنای کندن چاه و حادث شدن چیزی نیز در متون لغوی ثبت شده و نشان‌دهندهٔ گسترهٔ معنایی متنوع آن در زبان عربی است.

لغت نامه دهخدا

بدء. [ ب َدْ ءْ ] ( ع مص ) آغاز کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ابتدا کردن. ( ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). ( از اقرب الموارد ). بدء به بدءً. ( از باب نصر ). آغاز کردن به آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نو بیرون آوردن چیزی را نه بر مثالی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انشاء. اختراع. ( از اقرب الموارد ): بدء الشی َٔ؛ نو بیرون آورد آن را نه بر مثالی. ( منتهی الارب ). || از بلد خود بیرون رفتن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). به سرزمین دیگر رفتن و غربت گزیدن. ( از اقرب الموارد ). بدء من ارضه؛ از بلد خود بیرون رفت. ( منتهی الارب ). || آفریدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). بدء اﷲالخلق؛ آفرید خدا خلق را. ( منتهی الارب ). || مبتلا گردیدن به آزار جدری یا حصبه و بیمار شدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آبله یا حصبه گرفتن. ( از اقرب الموارد ): بُدِی َٔ ( مجهولاً )؛ مبتلا گردید به آزار جدری یا حصبه و بیمار شد. ( منتهی الارب ). یقال متی بدی فلان؛ ای متی مرض یسأل به عن الحی والمیت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کندن: بده البئربدء، ( از باب فتح ) کند چاه را. ( ناظم الاطباء ). || حادث شدن: بده الشی ٔ؛ حادث شد آن چیز. ( ناظم الاطباء ).
بدء. [ ب َدْءْ ] ( ع اِ ) آغاز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابتدا. ( از اقرب الموارد ). آغاز هر چیز. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). لک بدؤه یعنی تراست آغاز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سر. ( یادداشت مؤلف ). || نخست.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اول. ( از اقرب الموارد ). افعله بدءً او اول بدء؛ یعنی بکن این را نخست. و در این معنی لغات دیگر آمده بدین تفصیل: بادی َ بدء، بادِی َٔ بدی و تسکن الیاء ایضاً من بادی و موضعها النصب و بادی بداءَة و بداءَةَ ذی بدءو بداءَة ذی بداءَة و بداءة ذی بدءَة و بداءَةَ ذی بدی و بداءَة ذی بدَّی و بدءَة بدء و بدی بدء و بدءَ بدء و بادِی َٔ بَدی و بادِی َٔ بدئی ککتف و بدی ذی بدء بادِی بَدء و بادی بدا و بدابدء و بداةَ بداءةً و بادی َ بد و بادی بدا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مهتر نخستین در مهتری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). آنکه در مهتری ابتدا بدو کنند. ( مهذب الاسماء ). و ثُنیان دومین وی در مهتری. ( منتهی الارب ). || ( ص ) جوان بافرهنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جوان عاقل. ( از معجم متن اللغة ). || ( اِ ) بخش از جزور قمار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بهره از جزور. ( از اقرب الموارد ). ج، ابداء و بدوء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بند انگشت. ( منتهی الارب ). مفصل. ( از معجم متن اللغة ). ج، بدوء. ( منتهی الارب ). || چاهی که در اسلام کنده باشند. || نخستین هر چیز مقابل عود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و گویند رجع عوده علی بدِئه ِیعنی بازگشت بهمان راه که آمده بود و در این معنی سه لغت دیگر است: رجع فی عوده و بدِئه ِ و رجع فی عودته و بدءَته و رجع عوداً و بدءً و یقال فعل ذلک عوداًو فی عوده و بدئه و عودته و بدٔته. ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَدَا: ظاهر شد (فعل ماضی از مصدر بداء و بدو است )
معنی بَدَأَ: شروع کرد - آغاز نمود
تکرار در قرآن: ۱۵(بار)
شروع. شروع کرد به ظروف آنان پیش از ظرف برادرش.

جمله سازی با بدء

و اما مفسرين ديگر، گويا همه در اين معنا اتفاق دارند كه جمله (فريقا هدى ) حالى است كه تنها كيفيت (عود) را بيان مى كند، نه (عود) و (بدء) را، و چنين پنداشته اندكه جهت اشتراك و وجه شباهت عود به بدء چيز ديگرى است كه در كلام ذكر نشده است.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اوشاخ یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز