فرهنگ معین
( کنار آمدن ) ( ~. مَ دَ ) (مص ل. ) سازش کردن، به تفاهم رسیدن.
( کنار آمدن ) ( ~. مَ دَ ) (مص ل. ) سازش کردن، به تفاهم رسیدن.
( کنار آمدن ) ( مصدر ) کنار آمدن با کسی. با او ساختن با وی موافقت کردن اختلافات فی مابین را حل کردن.
💡 همچنین ممکن است رفتار خودآسیبرسان به شکل تلاش مداوم برای راندن دیگران، بروز پیدا کند. برای مثال، ممکن است شخص ترس داشته باشد که در رابطهای «گند بزند». افرادی که از نظر اجتماعی خودآسیبرسان هستند به جای کنار آمدن با این ترس، رفتار آزاردهنده یا طردکنندهای از خود نشان میدهند تا اول دیگران آنها را ترک کنند.
💡 نویسندگان پیورتن نظیر جان میلتون مجبور به کنار آمدن یا بازنشستگی شدند و گروه پروتستان حفارها، مردان سلطنت پنجم، تعدیلگران، جمعیت دوستان دینی (کویکرها) و آناباپتیستها که علیه سلطنت تبلیغ کرده بودند و بهطور مستقیم در قتل شاه چارلز اول دست داشتند تا حدی سرکوب شدند.
💡 در این سازوکار دفاعی فرد اطرافیان خود را به دو گروه عمده خیلی خوب و خیلی بد تقسیمبندی میکند؛ و همه چیز را سیاه و سفید میبیند. از قانون همه یا هیچ استفاده میکند. اما این دو گروه مدام جای خود را به یکدیگر میدهند؛ یعنی فردی که صبح خیلی بد بوده ناگهان عصر همان روز در گروه خیلی خوب قرار میگیرد. علت آن عدم توانایی فرد در کنار آمدن با احساسات دوسوگرا میباشد.