حماد، نامی عربی است که به معنای بسیار سپاسگزار و بسیار حمد کننده است. این اسم در میان مسلمانان به عنوان یک نام مذهبی و قرآنی شناخته میشود و در زبان فارسی به صورت حَمّاد نوشته میشود. در انگلیسی نیز به عنوان hammad شناخته میشود. این نام نمادی از شکرگزاری و ستایش است و به فردی اطلاق میشود که در زندگیاش به یاد خداوند و نعمتهای اوست و همواره در حال حمد و سپاس است. در واقع، حماد به معنای کسی است که به خوبیها و نعمتهای الهی توجه دارد و در هر شرایطی شکرگزار است. این ویژگیها نه تنها جایگاه نام را ارتقا میدهد، بلکه بر شخصیت فرد نیز تأثیر میگذارد و او را به سمت فضایل اخلاقی سوق میدهد. بنابراین، نام حماد میتواند الهامبخش افرادی باشد که به دنبال تقویت روحیه شکرگزاری و ستایش در زندگی خود هستند.
حماد
لغت نامه دهخدا
حماد. [ ح ُ ] ( ع اِ ) نهایت و غایت کوشش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): حمادک ان تفعل کذا و حماداک ان تفعل کذا. ج، حمادیات. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
حماد. [ ح َم ْ ما ] ( اِخ ) نخستین مؤسس سلسله بنی حماد در الجزایر. وی از سال 398 تا 419 هَ. ق. حکومت کرد. رجوع به ترجمه تاریخ سلاطین اسلام لین پول شود.
حماد. [ ح َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. آب آن از چاه. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه سادات هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
حماد. [ ح َم ْ ما ] ( اِخ ) ابن ابی حنیفه نعمان ثابت، مکنی به ابی اسحاق. وی بر مذهب پدر میرفت و در خیر و صلاح پایه رفیع داشت. چون ابوحنیفه درگذشت و دایع بسیار از زر و سیم و جز آن نزد وی بود که خداوندان آن غائب بودند و از آنجمله اموال یتیمانی چند بودی، حماد آن مالها نزد قاضی برد تا بدو بسپارد، قاضی گفت: این اموال نپذیرم و از دست تو بیرون نکنم چه تو درخور حفاظت آن باشی. حماد گفت: حالی آنرا بسنج و قبض کن تا ذمه ابوحنیفه بری گردد، آنگاه هر چه خواهی کن. قاضی بپذیرفت و روزی چند بگذشت تا آن مال ها بسنجیدند. چون کار سنجش پایان یافت، حماد ناپدید گشت و خود آشکار نکرد تا قاضی آن اموال بدیگری سپرد. پسر وی اسماعیل قاضی بصره بود تا آنگاه که یحیی بن اکثم متولی قضاء بصره گردید و وی معزول گشت. و در کتاب اخبار ابوحنیفه دیدم چون یحیی بن اکثم به بصره آمد اسماعیل آهنگ سفر کرد. قاضی وی را مشایعت نمود و مردمان او را دعا میکردند و میگفتند از اموال ما و خون های ما عفو نمودی. اسماعیل گفت: و از پسران شما نیزو بدین سخن به یحیی بن اکثم کنایه میزد چه وی متهم بود که با امردان محبت میورزد. اسماعیل گوید: ما را همسایه ای بود آسیابان بر مذهب روافض که دو استر داشت یکی را عمر نام نهاده بود و دیگری را ابوبکر شبی یکی از استرها لگدی بوی زد و وی بدان لگد بمرد. چون جدم ابو حنیفه با خبر گشت، گفت بنگرید که من گمان دارم آن استر را که عمر نام نهاده وی را کشته باشد چون تفحص کردند چنان بود که وی گفته بود. وفات حماد در ذوالقعده سال 176 هَ. ق. اتفاق افتاد. ( صفةالصفوة ).
فرهنگ فارسی
ابن ولید الکلاعی مکنی به ابی یونس
فرهنگ اسم ها
معنی: بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده
دانشنامه اسلامی
...
[ویکی فقه] حماد (غلام امام حسین). ملا حسین کاشفی می نویسد که: حمّاد و پنج تن دیگر در روز عاشورا به کمک محمد بن مقداد و عبدالله بن ابودجانه رفتند، تا آنها را از دست دشمن نجات بدهند، اما بر اثر حملات گسترده و ضربات متوالی دشمن هر هشت تن به شهادت نایل گشتند.
۱. ↑ واعظ کاشفی، روضة الشهداء، ج۱، ص۳۱۱.
منبع
جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ج۱، ص۱۵۴.
...
جمله سازی با حماد
حماد (اهواز)، روستایی از توابع بخش حمیدیه شهرستان اهواز در استان خوزستان ایران است.
رئیسیه (به عربی: الرئيسية)، روستایی از توابع نجع حمادی در استان قنا و کشور مصر است.
ز اعتدال هوایی که دولتت دارد حماد را چو نبات انتمای نشو و نماست