اصفهبد

کلمه «اصفهبد» معرب واژه «اسپهبد» است و در اصل به معنای «حافظ سپاه» یا «سردار سپاه» می‌باشد. این عنوان در سلسله مراتب دوران ساسانی، پس از موبدان و وزیران قرار داشت و افراد آن، مسئولیت فرماندهی کل ارتش و حفظ امنیت نظامی قلمرو را بر عهده داشتند. او نه تنها مقام نظامی داشت، بلکه به‌عنوان واسطه‌ای میان پادشاه و مردم نیز عمل می‌کرد و نفوذ قابل توجهی در ساختار حکومتی داشت.

طبق منابع تاریخی، منصب‌های ایرانیان در دوران ساسانی به پنج پایه تقسیم می‌شد: نخست موبذ یا موبدان، دوم وزیر یا بزرگفرمذار، سوم اصفهبد، چهارم دبیر بذ، و پنجم تخشه بذ. اصفهبد یا امیرالامرا، سومین پایه، مسئول نگهبانی و رهبری سپاه بود. این مقام در دوره‌های بعدی اسلامی نیز حفظ شد و لقب اصفهبد به فرمانروایان ایالات مهمی مانند طبرستان، آل قارن و آل باوند داده می‌شد.

برخی از حاکمان مشهور مانند ابوالفضل محمدبن شهریار و اردشیربن کینخوار، این منصب را در طبرستان داشتند و در مدیریت ایالت و مقابله با شورش‌ها و تهدیدات منطقه‌ای نقش اساسی ایفا کردند. این مقام نمادی از قدرت نظامی و سیاسی و رهبری در تاریخ ایران باستان و اوایل دوره اسلامی بود.

لغت نامه دهخدا

اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] ( معرب، ص مرکب، اِ مرکب ) معرب اسپهبد. مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف آرد: ایرانیان مراتبی داشتند که بزرگترین آنها پنج پایه بود و صاحبان این مراتب واسطه میان پادشاه و مردم بودند. و نخستین و برترین آنها موبذ بود بمعنی نگهبان دین زیرادین بلغت ایشان مو و بذ نگهبان است و موبذان موبذ رئیس موبدها و قاضی القضات است... و هیربذان در ریاست فروتر از موبدان باشند. پایه دوم وزیر است و نام آن «بزرگفرمذار» و بمعنی بزرگترین مأمور است. سوم اصفهبذ یا اصبهبد است و آن امیر امیرانست بمعنی نگهبان سپاه، زیرا سپاه اسپه و بذ نگهبان است. چهارم دبیربذبمعنی نگهبان نویسندگان و پنجم تخشه بذ بمعنی نگهبان همه کسانی که با دست خویش رنج میکشند و وسایل معاش فراهم آرند، چون پیشه وران و کشاورزان و بازرگانان وجز آنان. و رجوع به اسپهبد و سپهبد و اصبهبد شود.
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] ( اِخ ) ابوالحسن اردشیربن حسن. رجوع به اصفهبد حسام الدوله شود.
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ /ب ُ ] ( اِخ ) ابوالفضل محمدبن شهریار، فرزند اصفهبد شهریاربن جمشیدبن بنداربن شیرزاد. یکی از اصفهبدان طبرستان بود. وی پس از مرگ پدر بفرمانروایی رستمدار رسید و مدت 14 سال سلطنت کرد. در روزگار وی الثائر باﷲملقب به سید ابیض که از خاندان علی بن ابیطالب ( ع ) بود در گیلان قیام کرد، مقارن آن حال میان اصفهبد ابوالفضل بن شهریار و اصفهبد شهریاربن دارا که حاکم جبال مازندران بود نبردی روی داد و اصبهبد شهریار از ابوالفضل گریخت و نزد رکن الدوله حسن بن بویه به ری رفت و از وی لشکری بیاری گرفت و بازگشت و بر قسمت اعظم طبرستان استیلا یافت و اصفهبد ابوالفضل محمد ناگزیر قاصدی نزد الثائر باﷲ فرستاد و او را به رستمدار دعوت کرد وی با سپاهی بسیار به رستمدار شتافت و ابوالفضل باوی دست بیعت داد و به اتفاق به سوی مازندران شتافتند و از سوی دیگر ابن عمید وزیر رکن الدوله در مصاحبت اصفهبد شهریار بمقابله با آنان درآمد و در محل نمیکاجنگی روی داد و ابن عمید منهزم گردید و ثائر با پیروزی به آمل درآمد، آنگاه میان الثائر و ابوالفضل محمد اختلاف روی داد و سید الثائر بسوی گیلان بازگشت و بکارهای خود پرداخت. ( از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 416 ).
اصفهبد. [ اِ ف َ ب َ / ب ُ ] ( اِخ ) اردشیربن کینخوار. رجوع به اصفهبد حسام الدوله... شود.

فرهنگ عمید

= اسپهبد

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سپاهبد اسپهبد سردار. ۲ - عنوان هر یک از ملوک آل باوند.
حمد الله مستوفی در ذیل بقاع جیلانات آرد: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات و عرض از خط استوا شهری وسط است حاصلش غله و برنج و اندکی میوه باشد ولایت بسیار است و قریب صد پاره دیه از توابع اوست حقوق دیوانیش دو تومان و نه هزار دینار است.

دانشنامه آزاد فارسی

اِصْفَهبَد
(معرّب اسپهبد، به معنی حافظ و سردار سپاه ) مسعودی در التنبیه و الاشراف منصب های ایرانیان عصر ساسانی را به پنج طبقه تقسیم می کند که در طبقۀ سوم اسپهبد یا امیرالامرا قرار داشت، و پس از مؤبدان و وزیران بود. اسپهبد که در اواخر دورۀ ساسانی فرمانروایان ایالات بزرگ را نیز بدین نام می شناختند، در دورۀ اسلامی هم لقب عمومی فرمانروایان طبرستان، آل قارن و آل باوند بوده است.

جمله سازی با اصفهبد

محمدتقی نوری مازندرانی متعلق به خاندان نوری است. دودمان، خاندان یا سلسله نوری یکی از قدیمیترین دودمانها در جهان و از اسپهبدان اباختر یا اصفهبدان پریم (ساسانیان تبرستان) شروع می‌شود. لیست دوهزار ساله تاریخ دودمان نوری (نور و کجور منطقه‌ای است با بیش از هفت هزار سال تاریخ کهن که در گذشته به نامهای رویان و رستم دار نامیده می‌شد) بصورت زیر ردیف می‌شود:
اصفهبد را این رأی صوابتر آمد و در وعده‌های مختلف قاصدانی را فرستاد و ده هزار مرد پیش او آمدند و اسپهبد آماده جنگ شد.
نهابده، چنانچه فرمان اصفهبد بود به شبیخون به سر آن جماعت آمدند و تا آخر ایشان جمله را کشته و از آن جماعت پنجاه مرد بنو اعمام یزید بودند.» اسپهبد فرمان داد «تا از ساری به تمیشه دار انجن کنند (راه‌ها را با درخت‌ها بگیرند) چنانچه سوار نتوان گذشت و شارع نیست گردانند».
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی