تمسکن

واژه‌ی تَمَسُّکُن در زبان عربی، مصدر و از ریشه‌ی «م س ک ن» گرفته شده است. این واژه به معنای بی‌چاره شدن، درویش‌وار گردیدن و به حالت فقر و خواری افتادن است. در منابع کهن لغوی همچون تاج‌المصادر بیهقی و منتهی‌الارب بر این معنا تأکید شده و آن را هم‌معنای خوار و حقیر شدن دانسته‌اند. این مصدر از باب تَفَعُّل است که بر تلاش برای کسب حالت یا صفتی دلالت دارد؛ مشابه ساختار واژه‌هایی مانند تَمَدرُع، خود را در زره پیچیدن و تَمَندُل، دستمال‌بند شدن. بنابراین تَمَسُّکُن به فرآیند مسکین‌شدن و تنزل به جایگاهِ ضعف و ناتوانی اطلاق می‌شود. در فرهنگ‌های لغت فارسی، از جمله آنندراج این واژه به مسکین شدن و بی‌چاره و خوار گشتن تعبیر شده است. برای بررسی دقیق‌تر می‌توان به منابع معتبر زبان عربی از جمله کتاب نشوءاللغة مراجعه نمود.

لغت نامه دهخدا

تمسکن. [ ت َ م َ ک ُ ] ( ع مص ) بیچاره شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). درویش شدن یا مانند درویش گردیدن و خوار و حقیر شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تسکن، چنانکه گویند تمدرع و تمندل از مدرعة و مندیل.... ( از اقرب الموارد ). مسکین شدن و بیچاره و خوار وضعیف شدن. ( آنندراج ). رجوع به نشوءاللغة ص 40 شود.

فرهنگ عمید

۱. مسکین شدن، فقیر شدن، تهیدست شدن.
۲. خوار و حقیر شدن.
۳. درویشی.

جمله سازی با تمسکن

ساکنان اصیل آن دسته از ساکنانی هستند که از زمان تأسیس روستا در آنجا بودند و هستند و جمعیت عمدهٔ روستا را نیز تشکیل می دهند از جمله خانوده‌های طبرسا و تمسکنی را می‌توان نام برد.