ابوشامه، با نام کامل ابوالقاسم شهابالدین عبدالرحمن بن اسماعیل بن ابراهیم مقدسی، فقیه، محدث، ادیب و مورخ سرشناس دمشقی در سدهی هفتم هجری بود که بهدلیل پیروی از مذهب شافعی، به شافعی شهرت یافت. وجه تسمیهی لقب او به «ابوشامه» وجود خال بزرگی بود که در بالای ابروی چپش دیده میشد. برخی منابع نیز نام او را محمد بن عبدالرحمن ثبت کردهاند. نیای بزرگ او، محمد بن احمد بن علی طوسی، به گمان ابوشامه، از صوفیان و امامان مسجد صخره در بیتالمقدس بوده که در شعبان سال ۴۹۲ هجری قمری به دست صلیبیان کشته شد و پس از آن، فرزندانش از بیتالمقدس به دمشق کوچ کردند.
وی در ۲۳ ربیعالاول سال ۵۹۹ هجری قمری در دمشق دیده به جهان گشود و از سنین خردسالی به حفظ قرآن کریم و فراگیری علوم مختلف علاقهمند شد. ابوشامه در سال ۶۲۱ هجری قمری همراه پدرش به زیارت خانهی خدا رفت و یک سال بعد نیز دوبارۀ حج گزارد. وی در سال ۶۲۴ به بیتالمقدس و در ۶۲۸ به مصر سفر کرد و در شهرهای مهمی مانند قاهره، دمیاط و اسکندریه از محضر دانشمندان و عالمان آن دیار بهرهها برد. از جمله استادان برجستهی او در مصر و شام میتوان به فخرالدین ابومنصور ابن عساکر، ابوالحسن علی سخاوی، ابن صلاح شهرزوری، موفقالدین ابن قدامه، سیف آمدی و نیز احمد بن عبدالله سلمی، داوود بن ملاعب و عبدالجلیل بن مندویه در زمینهی حدیث اشاره کرد.
پس از بازگشت به دمشق، ابوشامه ظاهراً تا پایان عمر دیگر سفر نکرد و وقت خود را به مطالعه، تدریس، نقل حدیث، تألیف و پاسخگویی به پرسشهای شرعی گذراند. در خودزندگینامهای که از او به جای مانده، با شیفتگی فراوان به خوابهایی اشاره کرده که مردم دربارهی او میدیدند و حاکی از مقام والای علمی وی بود. از جمله مسئولیتهای او، تدریس در دارالحدیث اشرفیه، ریاست قاریان تربت اشرفیه و در پایان عمر، مدیریت دارالحدیث اشرفیه بود. البته اقدام او برای تصدی ریاست دارالقرائه بزرگ امالصالح، به دلیل شرط واقف، به نتیجه نرسید. جایگاه علمی ابوشامه در فقه چنان بود که برخی همعصرانش از پایبندی او به مذهب شافعی شگفتزده میشدند. او بهویژه به فن خلافیات علاقه داشت و هر نظر مستدلی را که به حقیقت نزدیکتر مییافت، میپذیرفت؛ حتی اگر با نظر شافعیان همخوانی نداشت. اگرچه او علاقهای به مناصب دنیوی نداشت و زندگی متواضعانه و بیتکلفی را پیشه کرده بود، اما خوی بدگویی از دیگران، اهانت به عالمان، جسارت در بیان حق، مبارزه با بدعتها و درگیریهای مذهبی میان حنبلیان و شافعیان، او را گرفتار مشکلاتی کرد. سرانجام، دو تن از شاگردانش یا به روایتی مخالفانش، به بهانهای به خانهاش یورش بردند و او را مجروح کردند. ابوشامه در پی این جراحت یا بر اثر سوءقصدی دیگر درگذشت و در دارالفرادیس دمشق به خاک سپرده شد.