خوشخوانی

خوشخوانی که از ترکیب دو واژهٔ خوش به‌معنای خوب و نیکو، و خوانی به‌معنای عمل خواندن و آواز سر دادن تشکیل شده است، به‌عنوان یک مصدر مرکب، به مفهوم هنر و توانایی خوانش نیکو و آواز خوش است. این واژه بیانگر کیفیتی است که در آن خواننده با بهره‌مندی از صدایی خوش و مهارت در ادای صحیح نغمات و اشعار، شنونده را مجذوب می‌سازد. خوشخوانی تنها در خوانندگی حرفه‌ای خلاصه نمی‌شود، بلکه می‌تواند در تلاوت قرآن، شعرخوانی و حتی سخنرانی نیز متجلی گردد.

این هنر والا، ریشه در عمق تاریخ و فرهنگ غنی ایران زمین دارد و همواره به‌عنوان یکی از معیارهای سنجش هنرمندان در عرصهٔ موسیقی و ادبیات شناخته می‌شود. یک خوشخوان، افزون بر برخورداری از حنجره‌ای توانمند و صدایی مطبوع، باید بر اصول موسیقی، وزن شعر، تحریرهای مناسب و بیان صحیح کلمات تسلط کامل داشته باشد. در حقیقت، خوشخوانی ترکیبی است از استعداد ذاتی و آموزش و ممارست بسیار، تا بتوان احساس و معنای نهفته در کلام را به شکلی تأثیرگذار و زیبا به مخاطب انتقال داد.

در گسترهٔ زبان و ادب فارسی، واژه‌های هم‌معنا و نزدیکی همچون نیکوخوانی، خوب‌خوانی، خوش‌آوازی و خوش‌صدایی برای بیان این مفهوم به کار می‌روند که هر یک بر جنبه‌ای از زیبایی و مهارت در فن خواندن تأکید دارند. بنابراین، خوشخوانی هنری فراتر از تولید صداهای خوشایند است؛ آن بیانگر تلفیق جان‌فزای موسیقی و کلام برای خلق تجربه‌ای روح‌نواز و متعالی برای شنونده است که بر جان می‌نشیند و بر دل تأثیر می‌گذارد.

لغت نامه دهخدا

خوشخوانی. [ خوَش ْ / خُش ْ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) خوب خوانی. نیکوخوانی. خوش آوازی. خوش صدائی:
سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را بملک دیگر اندازیم.حافظ.|| عمل خوش خواندن نوشته ها. مقابل خوش نویسی.

جمله سازی با خوشخوانی

به خوشخوانی درآمد مرغ گستاخ مؤذن وار بر گلدسته ی شاخ
سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال لنورماند فال لنورماند فال احساس فال احساس فال عشق فال عشق