حبو

حبو به معنای محبت و عشق است و دارای ریشه‌ای عمیق در فرهنگ‌های مختلف است. این واژه معمولاً به احساس عاطفی قوی میان افراد اطلاق می‌شود. در بسیاری از متون ادبی و فرهنگی، حبو به عنوان یکی از ارکان اساسی ارتباطات انسانی معرفی می‌شود. همچنین این واژه می‌تواند اشاره به دوستی و همدلی داشته باشد که در زندگی روزمره نقش بسزایی ایفا می‌کند. عوامل متعددی در ایجاد حبو تاثیرگذارند. از جمله این عوامل می‌توان به احترام متقابل، صداقت، و ارتباط عاطفی اشاره کرد. همچنین تجربیات مشترک و زمان گذراندن با یکدیگر نیز می‌تواند به تقویت احساس محبت کمک کند. در نهایت، ابراز محبت به صورت کلامی و عملی نقش بسزایی در شکل‌گیری و ادامه حبو در روابط بین افراد دارد.

لغت نامه دهخدا

حبو. [ ح ُ ب ُوو ] ( ع مص ) دنو. نزدیکی. نزدیک شدن: حبوت للخمسین؛ سال من نزدیک پنجاه است. || حبو شراسیف؛ دراز شدن و متصل گردیدن استخوانهای پهلو. || حبو اضلاع به صلب؛ پیوستن استخوانهای پهلوبه پشت. || حبو سیل؛ نزدیک شدن بعض آن به بعض. || بر دست و شکم رفتن. || حبو سفینة؛ روان شدن کشتی. || حبو مال؛ بر زمین ماندن شتران و ایستادن نتوانستن از لاغری. || پیش آمدن چیزی کسی را. ( از منتهی الارب ).
حبو. [ ح َب ْوْ ] ( ع مص ) خزیدن. حبوصبی؛ کون خیزه کردن کودک. به کون رفتن کودک. بر سرین رفتن او و بلند کردن سینه. || بر زمین آمدن تیرنخست بار و بعد از آن بر هدف رسیدن. ( منتهی الارب ). خزیدن تیر تا بر نشانه آید. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || حمایت کردن. || بازداشتن. ( منتهی الارب ). و رجوع به ذیل دزی ج 1 ص 246 شود.

فرهنگ فارسی

خزیدن بکون رفتن کودک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس