لغت نامه دهخدا
گوش بند. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) آلت بستن گوش. رِفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. ( ناظم الاطباء ). || آنچه آویزه گوش کنند:
به خواهش چنان خواست کآن هوشمند
ز پندش دهد حلقه گوش بند.نظامی.
گوش بند. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) آلت بستن گوش. رِفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. ( ناظم الاطباء ). || آنچه آویزه گوش کنند:
به خواهش چنان خواست کآن هوشمند
ز پندش دهد حلقه گوش بند.نظامی.
( اسم ) ۱ - آلت بستن گوش رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند ۲ - آنچه آویز. گوش کنند: بخواهش چنان خواست آن هوشمند ز پندش دهد حلق. گوش بند. ( نظامی )
💡 گوش بگشا، لب فرو بند از مقال هفته هفته، ماه ماه و سال سال
💡 تا به گوش تو رساند که چه بر ما گذرد در غمش، تا کند از بند فراقم آزاد
💡 چشم دل پوش بجز چهرهٔ فکر از همه وجه گوش جان بند بجز نغمهٔ ذکر از همه ساز
💡 صد زن نیکو به یک ارزن فروش کار بند این قول و از من دار گوش