چون گردش آسمان نکوخواه من است دیدم رخ آن که بر زمین ماه من است
اگر داری از سنگ و آهن روان بفرسایی از گردش آسمان
مژدهٔ وصل میدهد گردش آسمان مرا هیچ نبود از فلک این حرکت گمان مرا
چنین داد پاسخ که تن بیزمان که پیش آید از گردش آسمان
از گردش آسمان بباید دانست کونیز بحال خویش سرگردان است
همان ایرج پاکدین را بکشت برو گردش آسمان شد درشت