کن ترک

لغت نامه دهخدا

کن ترک. [ ک ُت َ رَ ] ( اِ مرکب ) نوعی بیماری در کرم ابریشم که بن تن او ترکد و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که شکاف و ترکی در اسفل تن وی پدید آید. بیماری کرم پیله راگویند که در مخرج سفلای وی ترکد. مرضی در کرم قز که از خوردن برگ تر ( رطوبت دیده ) زاید و قبل از تنیدن از ته می ترکد و می میرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

نوعی بیماری در کرم ابریشم که بن تن او ترکد و میرد. مرضی در کرم قز که از خوردن برگ تر زاید و قبل از تنبدن از ته می ترکد و میمیرد.

جمله سازی با کن ترک

ترک جفا زیاده ز حد نقص دوستی‌ست این عهد اگر شکسته نگردد نبسته به
زاهدان را ره نمود از مرگ و برگ اختیار خویش کرده ترک ترک
اگر خمش کنمی راز عشق فهم شدی وگرچه خلق همه هند و ترک و کردندی
گفتم بعقل دوش که ترک ادب بود کز وصل او بجویم درمان خویش را
وز بر آن نوبتی خیمهٔ ترکی که هست خونی خنجر گزار، صفدر آهن کمان