کله مار

لغت نامه دهخدا

کله مار. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] ( اِ مرکب ) گونه ای قارچ که بدان فقع گویند. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فقع شود.
کله مار. [ ک َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بالاست که در شهرستان نهاوند واقع است و 500 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) گونه ای قارچ که بدا فقع گویند

جمله سازی با کله مار

ایم می‌تواند شهرها، قلعه‌ها و مساحت‌های بزرگ را به آتش بکشد. هوش ارائه می‌کند و به سوالات مربوط به مسائل خصوصی پاسخ می‌دهد. با بدن انسانی زیبا و سه سر ظاهر می‌شود. یکی از سرها به کله مار، دیگری به سر مرد و آخری به کلهٔ گوساله شباهت دارد. یک دوک است و بر ۲۶ لژیون حکمرانی می‌کند.
مرده دیدم پریشان گشته اجزای تنش کرده منزل استخوان کله اش از مار و مور