کلاه کج

کلاه کج

لغت نامه دهخدا

کلاه کج. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) تیره ای از بهمئی از شعبه لیراوی از ایلات کوه کیلویه فارس. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).
کلاه کج. [ ک ُ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان یوسف وند است که در بخش سلسله شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

دانشنامه عمومی

کلاه کج (سلسله). کلاه کج یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان یوسف وند واقع شده است. کلاه کج ۱۴۵ نفر جمعیت دارد.

جمله سازی با کلاه کج

💡 کسی را که با تست سر در غرور کلاه از سر و سر ز تن باد دور

💡 با کمال عجز بیدل بی‌نیازی جوهریم در شکست ما کلاه آراییی دارد خمی

💡 جزین آرزو هرچ باید بخواه ز تخت و ز مهر و ز تیغ و کلاه

💡 چو شادان نشیند کسی با کلاه به خّمِ کمندش رباید ز گاه

💡 کسی کز عقل صد کل را کلاه است ز کوری همچو بی مغزان راهست

متمایز یعنی چه؟
متمایز یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
ژرف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز