کدخدا سر

لغت نامه دهخدا

کدخداسر. [ ک َ خ ُ س َ ] ( ص مرکب ) مقتصد. صرفه جو: و باز مرد توانگر را... اگر بخیل باشد کدخداسر و دانا گویند. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 181 ).

فرهنگ فارسی

مقتصد. صرفه جو

جمله سازی با کدخدا سر

غول درو کدخدا و دیو درو میر والی شیطان جنود والی شیطان
چنین داد پاسخ بدو کدخدای که ای شاه روشن‌دل و پاک‌رای
بدو گفت جز تو کسی کدخدای چه باید همی با تو اندر سرای
ز عشق جمله اجزای خانه باخبرند چو کدخدای بود از جمال شه مخبر
در چنان دور غم کجا باشد‌؟ که در‌او زهره کدخدا باشد