کاکایی چشم سفید
جمله سازی با کاکایی چشم سفید
چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد از بس وفا به وعده او اعتماد داشت
ز هجر یار سعیدا مگو که چون یعقوب هزار یوسف مصری فتاده چشم سفید
چشم سفید گشته گرفتم به لخت دل این بود بر رخم در صبحی که باز بود
صبح خورشید جهانتاب بود چشم سفید چشم یعقوب محال است که روشن نشود
فصل بهار عشق و تماشای اشک ماست چشم سفید ما، کف دریای اشک ماست