چار اس

لغت نامه دهخدا

( چارآس ) چارآس. ( اِ مرکب ) چهار تک خال. چهار ورق قمار در بازی «آس » که بر هر یک شکل خال نقش شده باشد. چهار ورق برنده در بازی «آس » که بر چهار شاه و چهار بی بی و چهار سرباز و چهار لکات مقدم است.
- چار شاهش به چار آس خوردن؛ بقویتر از خودی مصادف شدن. بحیله و چاره ای رساتر از چاره خود دچار گشتن. رجوع به آس شود.

فرهنگ فارسی

( چار آس ) چهارتک خال. چهار ورق قمار در بازی (( آس ) ) که بر هر یک شکل خال نقش شده باشد. چهار ورق برنده در بازی (( آس ) ) که بر چهار شاه و چهار بی بی و چهار سرباز و چهار لکات مقدم است. یا چهار شاهش بچهار آس خوردن بقویتر از خودی مصادف شدن. بحیله و چاره ای رساتر از چار. خود دچار گشتن.

جمله سازی با چار اس

ابرو و چشمای تو چار آس و تو شاهی دست خلی چار آس جورته دیدم