پی غذا

فرهنگستان زبان و ادب

{dessert} [تغذیه] هرنوع خوردنی که بعد از غذای اصلی خورده شود

جمله سازی با پی غذا

دید ناهار نحیف هستم و بیمار و ضعیف حق غذای دل من گشت و دوای دل من
انسان اگر شب را صرف بيدارى كند لذتبخش ترين چيز براى او خواب خواهد بودهمانطور كه اگر گرسنگى بكشد غذا هر چند ناگوارا باشد به كامش شيرين و گواراخواهد شد.
همچنین «اوتاک-اوتاک» را می‌توان به صورت یک پیش‌غذا یا به‌همراه برنج بخارپز و یک غذای اصلی، صرف کرد.
8 - ما آنها را پيكرهائى كه غذا نخوردند قرار نداريم، آنها عمر جاويدان هم نداشتند.
در مدت بیش از هزار روز محاصره سارایوو کار انتقال غذا، سوخت، مهمات، دارو و مجروحین از طریق این کانال صورت می‌گرفت.
بجای خوی ز تن مام بسکه جوشد خون غذا نماند از بهر بچه در زاهدان