پی سر زدن

لغت نامه دهخدا

پی سر زدن. [ پ َ / پ ِ س َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پشت گردنی زدن. قفا زدن. سیلی زدن بپشت گردن کسی. لت زدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پشت گردنی کسی را قفا زدن.

جمله سازی با پی سر زدن

دستِ احمد بریده شک را پی سر حربه‌اش بریده جان اُبی
ایکه در روضه ملک از پی سر سبزی دین شجری گشتی نهمار مبارک شجری
دست مبارک تو که دی رنجه شد ز تیغ آن دولت از پی سر مردانه که بود؟
رسید افکنده کاکل بر قفا طوری که پنداری قیامت در پی سر آفت آخر زمان آمد
هر بار افسری ز سر افتاد ملک را دردا و حسرتا که ازین پی سر او فتاد
پی سر عرفان متن تار فکرت خریدار یوسف مشو زین کلابه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رقیق یعنی چه؟
رقیق یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز