کلمهی «نشانه شدن» در زبان فارسی به معنای هدف شدن، هدف قرار گرفتن یا آماج بلا و مصائب واقع شدن است و در برخی متون به معنی انگشتنما شدن و علَم شدن نیز آمده است. این واژه معمولاً به صورت مرکب و در زمینههایی مانند تیراندازی، بلاها یا اشارههای تمثیلی به کار رفته است. برای مثال، عبارت «نشانه تیر بلا شدن» نشاندهنده قرار گرفتن شخص یا چیز در معرض مشکلات و سختیهاست. همچنین، در ادبیات فارسی و اشعار کلاسیک، «نشانه شدن» میتواند به معنای برجسته شدن، نمایان شدن یا مورد توجه قرار گرفتن باشد، مانند مثال «چو مه نشانه شد اندر سفر مسلمانان» که بیانگر برجسته شدن یا شناخته شدن است. ریشه لغوی آن از فعل «نشانه» گرفته شده و مفهوم هدف واقع شدن را منتقل میکند. کاربرد دیگر آن در متون قدیمی برای توصیف افرادی است که به دلیل ویژگیهای خاص یا رفتارهایشان، مورد توجه عمومی یا انگشتنما میشوند. هممعنیهای آن شامل هدف شدن، آماج شدن، انگشتنما شدن و علَم شدن است. در نتیجه، «نشانه شدن» بار معنایی مثبت یا منفی دارد، بسته به زمینه؛ ممکن است اشاره به برجسته شدن و شناخته شدن یا گرفتار شدن در مشکلات باشد. این واژه در ادبیات کلاسیک، متون مذهبی و شعرها کاربرد فراوان دارد و به طور کلی فرآیند هدف یا آماج واقع شدن را توصیف میکند.
نشانه شدن
لغت نامه دهخدا
- نشانه تیر بلا شدن؛ آماج بلا و مصائب شدن.
|| انگشت نما شدن. عَلَم شدن. مشارٌ بالبنان گشتن:
چو مه نشانه شد اندر سفر مسلمانان
نشانه پله من از سفر که می آرد.میرحسن دهلوی ( از آنندراج ).