لغت نامه دهخدا
نافه کش. [ ف َ / ف ِک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه نافه مشکین با خود دارد.که نافه با خود دارد. آهوئی که نافه مشکین دارد.
نافه کش. [ ف َ / ف ِک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه نافه مشکین با خود دارد.که نافه با خود دارد. آهوئی که نافه مشکین دارد.
( صفت ) آنکه نافه با خود برد.
💡 - حسنزاده، علیرضا (۱۳۸۲)، «قدرت، نماد و تاویل»، نافه، ش ۴۱، صص۴۷–۵۱
💡 گر بهکام شیر بنگارند نام خلق او تا ابد چون نافه آهو کان مشک او فرست
💡 - حسنزاده، علیرضا (۱۳۸۲)، «قدرت، نماد و تاویل»، نافه، ش ۴۱، صص۴۷–۵۱
💡 آغشته شد به خون سرو فرقی که موی او خون در درون نافه تاتار کرده است
💡 عالمی خوشوقت شد از نافه سودای من بر جنون زد بر دماغ هر که بوی من رسید
💡 پس نافه مشكى ربود، و گفت: فرداى قيامت بار سبك معطرى همراه خواهم داشت.