نادانی کردن

لغت نامه دهخدا

نادانی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حماقت کردن. جهالت کردن. ( ناظم الاطباء ). کارهای جاهلانه کردن. سبکی و جلفی و حماقت کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جهالت کردن حماقت کردن.

جمله سازی با نادانی کردن

ترک سرمستی و در کردن خون هشیاری طفل نادانی و در بردن دل دانایی
چو شد حکم قضا نازل چه بر مجنون چه بر عاقل نشاید دفعِ آن کردن به نادانی و دانایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی استخاره کن استخاره کن فال ابجد فال ابجد فال عشق فال عشق