لغت نامه دهخدا نادانی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حماقت کردن. جهالت کردن. ( ناظم الاطباء ). کارهای جاهلانه کردن. سبکی و جلفی و حماقت کردن.
جمله سازی با نادانی کردن ترک سرمستی و در کردن خون هشیاری طفل نادانی و در بردن دل دانایی چو شد حکم قضا نازل چه بر مجنون چه بر عاقل نشاید دفعِ آن کردن به نادانی و دانایی